از زیدبن علی روایت شده است که گفت : در شب بیست و هفتم ماه رمضان شنیدم پدرم علیهِ السَّلام از اول شب تا آخر آن عرض می کرد : « اللّهُـمَّ ارزُقــنی التَّــجافـی عَــن دارِالغُرورِ والإنابَــةِ إالی دارِالخُلـُودِ؛والإستِعــدادِ لِلمَـــوتِ ، قـَبلَ حُـلـُولِ الفـَوتِ؛
خــداونــد آرام نگــرفتـن در سـرای فــریب ، بازگشـت بـه ســرای جـاویـد ، و آمــادگی بــرای مــرگ را قبـل از آمـدن آن نصیبم فرما .»
اگـر بتوانـی معنی ایـن دعــا را تصـور کنی ، ایـن دعــا را بسیـار خواهــی خوانــد .
در توضیـح معنای ایـن دعــا می توان گفت : آنچه قــرآن کریــم ، روایــات آل محمـــد صلّی الله علیه و آله و سلَّم و مکاشفـات اهل یقیـن بـر آن گواهــی می دهــد این است کـه دنیـــا ســرای فــریـب بـوده و آنچــه در آن اســت آنگونـه نــیست کـه دیــده مــی شــود .
بلکــه صفــات موجــودات ایـن عالـــم که دیــده یــا حــس مـــی گـردد ، نظیــر منظره ای است کـه از سـراب دیــده مـی شود ؛ و مـاهــیت آن آنگــونه کــه دیــده مـی شود نیســت ؛ و به همیــن چهـت آن را ســرای فـریــب نامیــده اند . و اگر قبـول ایـن مطلــب بــرای کسـی سخـت باشد بـاید از خــود بپرسد که آیــا خـطای حـس را قبــول داری ؟ و در صـورت قبـول کـردن خــطای حـس از خـود بپرسد چـه فـرقی بیـن خطای حـس و عـدم خطای حـس وجود دارد و در صورتی که بیــن آنهـا فـرقی وجـود نـداشـت
باید بگوییم : ممکن است در جایی که فکر می کنیم حس خطا نداشته ، خطا داشته باشد . و وقتی امکـان خطا در تمامی حواس ثابت شد ، وقوع خطای حواس با روایاتی که به این مطلـب تصریـح می کند ثابت می گردد .
تعدادی از این روایات دل بـر سخن گفتــن ، باغ و نعمتهاست که باز هم حس آن را انکـار می کنــد . و تعدادی از آنها درباره حالتهای قبـر که عبارتنـد از ایستـادن ، فریــاد زدن ، آتــش ، سخــن گفتن ، بــاغ و نعمتــهاست کــه بــاز هــم حـس آن را انکـــار می کند . و تعدادی ، دال بـر وجـود فـرشتگــان و دخـل و تصـرف آنهـا در ایـن عالـم هستند . و تعدادی دلالـت می کنند بـر ایـن کـه روزی تمــام مخلوقــاتی که در ایــن عالــم اسـت ، از قبیل جمـاد و نبــات و حیـوان از عالـم ملکـوت مـی آید . و تمامـی این روایـات دال بر وجـود چیزهــایـی زیـاد و عوالــم بسیــاری هستنــد کــه حـس آن را انکــار می کنــد .
به هر صورت این عـالــم ســرای فــریـــب نامیـده می شود چون با شکلهایـی که حقیقـتی نداشته و با حقایـقی که شکلـی نـدارد اهـل خـود را فریــب می دهــد . ذاتیــات آن مانند اعـراض و واقعیتهای خارجـی آن مـاننــد سـراب اسـت . چیزهـایـی که در آن ثابــت دیـده مـی شـوند در واقـع غیـر ثابــت و چیزهایــی که اهــل دنیـــا دربــارۀ حقیقتهای آن مـی گوینــد و اوصــافی کــه بـرای آن ذکـر مـی کنند واقعیتــی ندارنـــد . و هــر چیزی که به اقتــضای ایــن عــالم بوجــود می آید در غــیر این عالــم حکــم بــه محـال بـودن واقعیــت آن می نمایند .
و هــر چـه در آن اسـت فـریــب ، تـَوَهُــم و خیـــال است . و مـؤمنــی کــه حجــاب ناسـوت از دیـدگانـــش برداشته شــد ، ماهیــت اشیاء همانگونــه کــه هســت بـرای او جلــوه گر خواهد شد . و از بیــن رفتــن حجاب « تـجـافـی عـن دارالغــرور ؛ آرام نگرفتن در سرای فریب » و آشکــار شــدن حقایــق « انـابــة الـی الخلــود؛ بازگشـت بــه ســرای جــاویــد » نامیده می شود .
{ تــرجـیـــح جـانـب امیـدواری بـر نـاامیــدی در چنیــن اوقــاتــی }
در چنین اوقاتی که خداوند در آن بیــش از ســایـر اوقــات درهـای رحمــت خـود را بـاز نمــوده ، بندگـــان را تشویــق بـه ذکــر ، عـبـادت و دعــای خــود نمــوده و الطــاف خــاص خــود را بــرای آنـان تـضمیــن نـمــودهو الـطاف خــاص خــود را بــرای آنان تضمـــین نمــوده است بنــده مراقــب بایــد جهــت امیــدواری را بیشتر در نظــر گرفتــه و دستهــای آرزوی خــود را به طــرف کــرم خــداوند و بخششهــای فــراوان او دراز کنــد .
ولــی شیــطان در ایــن اوقــات اصـرار در ترجیــح در تـرجیـــح جهــت تــرس و نـاامیــدی دارد تـا بـدیــن وسیلــه مــانع عمـل بندگــان گــردد .
از کارهایی که باعث برانگیختن رقت و بوجود آمدن گریه و ترسی که از جهت بزرگی خداست می شود ، می توان از بستن دست به گردن ، پوشیدن لباسهای مویین ، ریختن خاک بر سر ، به خاک افتادن ، گذاشتن صورت بر خاک ، گذاشت سر بر دیوار ، راه رفتن و ایستادن ، فریاد زدن و ساکت شدن ، در خاک غلت خوردن ، و خود را در روز قیامت فرض کردن و آنگاه با آنچه دربارۀ ملامت مجرمین وارد شده است ، خود را ملامت کردن ، نام برد . و سپس به سمت راست خود نگاه کرده و درباره وضع و حال «اصحاب یمین » - کسانی که در روز قیامت نامه عملشان را به دست راست آنها می دهند - و شکل و لبـاس آنها فکر کند ، آنگاه به سمت چپ نگاه کرده و خود را یکی از « اصحاب شِمال » - کسانی که در روز قیامت نامه عملشان را به دست چپ می دهند – فرض نموده و روی سیاه ، چشم کبود ، دستان بسته آنها ، همنشینی شیاطین ، پوشیدن لباسهای مسی گداخته ولباسهای مسی گداخته و لباسهای آتشین و حضور تمامی فرشتگان عذاب در حالی که منتظر فرمان پروردگارشان هستند در نظر آورد .
آنگاه از صدور این خطاب « او را بگیرید ، در غل و زنجیر کشیده آنگاه به دوزخ افکنید . آنگاه با زنجیری که طولش هفتاد ذراع است درکشید.» حذر کند.
سپس صدا بزند : « ای مهربانترین مهربانان ! ای یاور کسانی که یاری می خواهند ! رحمت گسترده ات کجاست ؟ کجاست عطایای فراوانت ؟ کجاست فضل بزرگت ؟ کجاست منت زیادت ؟ کـَرَم تو کجاست ؟ ای کریم ! آنگاه گریه کرده و بردباری و کرم بزرگ فضل احسان قدیم و عفو و آمرزش عمومی او را در خاطر آورد . اگر در این حال شیطان پلید سراغ او آمده و بخواهد او را از رحمت پروردگـارش مأیــوس گردانیده و به او بگوید : تو با این گناهان و عیوب اهل رحمت خدا و نگاه لطف او نیستی ؛ زیرا فرمـوده است :« رحمت خود را برای متقین نوشته ام .» و تو باتقوا نیستی ، نباید سخن او را قبول کند. حتی جواب او را نگفته و در جواب او با خدای خود مناجات نموده و بیشتر اظهار امیدواری نموده و بگوید : از کرم تو دور است که از مانند من که محتاج عفو و کرم تو بوده و با اولیائت به درگاهت توسل جسته ام روی گردانیده و بر چشم گریان و خاشع و بدن خوار و متواضع من ترحم ننمایی . »
آنگاه امیدواری خود را بیشتر و آرزوهای خود را گسترده کرده و هر مقام عالیی را که در شناخت و محبت ، نزدیکی و منزلت ، و عمل و تقوی ، تصور می شود ، خواسته و بسیار بگوید : « ای کسی که هر چه بخواهد انجام می دهد ولی دیگران نمی توانند این کار را انجام دهند ! ای کسی که هیچکدام از عطایای بزرگ وکرامتها بزرگ و زیبا در نظر او بزرگ نیست ! ای کسی که احسان ، چیزی از او کم نکرده و محروم نمودن چیزی بر دارایی او اضافه نمی کند .
آنگاه برای تأکید این سخنان بگوید : « خدای من ! اگر من سزاوار چیزهایی که از تو در خواست نمودم نیستم کرم تو شایستۀ آن و بیش از آن است . خدای من ! شناختی که به من بخشیدی حکم می کند که چیزهای بزرگی از تو بخواهم ؛ زیارا آنچنه که به اولیایت بخشیدی ، بخاطر شلیستگی آنها نبود ، مگر این که از فضلت این شایستگی را به آنان بخشیدی ، زیرا خیر جز از جانب تو نیست . بنابراین ، آن شایستگی را که از فضلت به آنان عنایت فرمودی به من نیز عطا فرما ؛ تا شایستۀ اجابت آنچه از تو خواستم گردم .
خدای من ! غیر از من کسانی برای عذاب کردن می یابی ؛ از قبیل دشمنان اولیایت و ستیزه گران با جلالت. ولی من کسی را غیر از تو نمی یابم که به من اعطا نماید . آیا با این وجود باز هم از کرم تو بی بهره می مانم ! تو به عذاب و منع من از رحمت خود احتیاج نداری ولی من نیازمند عفو و کرم تو می باشم .
خدای من ! تو کسی هستی که از عملت سؤال نمی شوی ، و در قلمرو تو کسی با تو نزاع نکرده ، و کسی ه کار تو اعتراض نمی کند . تو توانای بخشنده ای که توانایی تو حد ، و بخشش تو پایانی ندارد . پس من را با قدرتت شایسته گردان و با بخششت بر من ببخش ، ای بخشنده تریـــن بخشندگــــان !
خدای من ! دشمن تو و دشمن من آمده است تا مرا از دعای تو محروم موده و از رحمت گسترده ات محروم نماید . ولی با فضل تو به سخنان او پشت کرده و با دستورات او مخالفت کردم.پس مرا در مقابل او با ادق گردانیدن امید و آرزویم به خودت ، یاری فرما . خدای من ! با شناخت کمی که نسبت به مقدار بخشش و کرم و غنا و قدرت تو دارم ، یقین ندارم که کسی از بندگانت را عفو و فضل خود محروم نمایی حتی کفار را ، مگر دشمنان اولیایت که آنان را مورد ظلم و اذیت قرار دادند . و عقیدۀ من دربارۀ عذاب کفاری که چنین نباشند ، فقط به خاطر تعبد به آنچه در کتاب تو آمده و فرمایش پیامبرت می باشد که به کفار وعدۀ مجازات دادی و عقل من – همان چیزی که با اعطای آن ، بر من گذاشتی – لازم نمی بیند که ذره ای آنان را عذاب کرده و به وعده هایت در مورد عذاب آنان عمل نمایی . و بحکم عقل ، وفا نکردن به وعدۀ عذاب را ، نقصی در صفات پاکت نمی دانم و در مورد هیچ چیزِ از عذابت یقین ندارم ، مگر اینکه از باب تعبد باشد. خدای من ! اینگونه درباره کفار و منکرین می اندیشم ، پس عقیدۀ من درباره کسی که به تو ایمان آورده چه خواهد بود ؟ کسی که دوست دارد از تو فرمانبرداری نموده ، آرزوی فضل تو را داشته ، خواستار نزدیکی به تو ، و از کرم تو امیدوارِ مطالب مهم و بزرگ است ؛ گرچه گناهکار بوده و از دستورات تو سرپیچی کرده باشد .
خدای من ! از بنده گناه و از آقا گذشت و کرم است ؛ بخصوص اگر خیلی با گذشت باشد . خدای من ! این حکم عقلی که عرض کردم در اوقات معمولی است ولی این اوقات خاص که آن را برای کرم خود ایجاد ، با آن بربندگانت منت گذاشته ، بندگان گناهکارت را به گذشت و آمرزش خود ، و درخواست کنندگان را به اجابت و عطا فرا خوانده و درهای کرم و بخشش خود را در آن گشوده ، عقلهای ما بجز عقل و کرم و تبدیل گناهان به خوبیها و اجابت دعاها و اعطای درخواستها و کرامتهای بزرگ ، متواضع چیز دیگری نیست. و این گمان ما به تو و کرم تو می باشد ؛ و خود بهتر می دانی که پیامبرت برای ما بیان نموده است که با کسی که به تو خوش گمان باشد چه رفتاری داری.»
بر چنین عمل کننده ای لازم است در اول شب خیلی به نگهبان آن شب خیلی به نگهبان آن شب که معصومین علیهم السلام است ، توسل جسته و او را شفیع خود قرار دهد . و در این هنگام توفیق در اعمال و احوال را که به آن احتیاج دارد ذکر نموده و تلاش کند با الفاظی که برای درخواست ترحـم و شفاعـــت مـی گوید ، رحمت و رقت را جلب کرده و مهربانی و کرامت را برانگیخته
و ابرهای جود و کرم و بخشش را بباراند . و با دست آنان عقل و نفس و قلبو صفات و اعمال و تمام وجودش را به مولایش تفویض و واگذار نموده؛و درطول شب نیز مواظب باشد کاری مخالف با تفویض ، انجام ندهد ؛ و اگر بتواند حتی تفویض خود را نیز واگذار کند ، قطعاً رستگار شده است .
ولی خیلی اتفاق می افتد که انسان مراقب نبودن و بی مبالاتی را با تفویض اشتباهکرده،آن پلید او را فریب داده و با نادانی او را هلاک می کند.بنابراین تا زمانـی که با علوم الهی بخوبی نفهمیده که به تفویض رسیده است ، نباید مطمئن شود و برای اطمینان باید ببیند که حال و مرادش در آنچه که تفویض نموده با یکدیگر موافق هستند یا نه . زیرا یکی از علامات صحت تفویض قبول آن ، و یکی از علامات قبول نیز این است که خداوند متعال ، اموری را که بنده به او تفویـض نموده است ، بخوبی و بالاتر از آرزوی بنده سرپرستی کند .
پــایــان دادن شــب قـــــدر
این شبها را با توسل به حامیان معصوم علیهم السلام ، سپردن عمـل به آنان ، عرضه آن به خداوند با دستهای آنان ، تضرع به درگاه آنان برای اصلاح عمـل و برای این که آنان به درگـا خداونــــد تضرع نموده تا او این عمل را قبول و آن را به عمـل صالــح تبدیل نموده و آن را پرورش دهد ، ختم کنیم .
اگر فهمید چه عملی مناسبتر است که به همان عمل می کند . و اگر تردید پیدا کرد ، باید استخاره کند . بعد از تعیین وقت ذکر ، وقت مناسبی را کـه در آن خواب آلود یا سیر یا گرسنه نبوده و موانع دیگری نیز نداشته باشد، باید برای تفکر معین کند . نیز باید تمام سعی خود را بکار گیرد که در شبش چیـزی ،
حتی امور مباح ، او را از یاد خدا باز نداشته و در نمازها و مناجاتش به غیر آن حتی مستحبات فکر نکند . زیرا کسی که در نمــاز به ساختـن مسجـد و آب کشیدن آن یا صدقه دادن فکر کند غافل است . حتی در حال ایستادن نمـاز در یاد اجزای آن بودن غفلت است . و باید در هنگام عمل فقط سعی کند که قلب او از حقیقت کارهایی که انجام می دهد و ذکرهایی که می گوید غافل نباشد .
و برای این که براحتی به این مطلب برسد ، می تواند قبل از انجـام عمــل مختصری درباره آن فکر کند و آنگاه عمل را انجام دهد . و اگـر هنگـام قرائت و ذکر از آن غافل شد باید آن را تکرار کند . مثلاً وقتی می خواهد رو به قبله بایستد ، می تواند اجمالاً دربارة معنای رو به قبله نمودن بیندیشد.
و هنگامی که می خواهد بایستد ابتدا دربارۀ حقیقت آن که همان ایستادن بـرایادای حق بندگی است اندیشه و فکر کند که ایستادن بر روی دو پا اشـاره بـه ترس و امید بخاطر پذیرفته شدن عبادت یا عدم آن است . و بهمین ترتیب ...،حتی قرائت و ذکرهای نماز . متلاً قبل از گفتن « بسم الله الرحمن الرحیم »
معنای آن را اجمالاً در نظر آورده و آنگاه آن را بگوید.و اگر در اثنای قرائتآیه ای غفلتی برای او پیش آمد باید آن آیه را تکرار کند .
چنانچه قبلاً اشاره کردیم ، دیدن شب قدر بمعنی کشف وقایعی است که در این شب اتفاق می افتد . یعنی فرود آمدن مطالب مهم بر زمین ؛ همانگونه که برای امام عصر علیه السلام در این شب آشکار می گردد .توضیح مطلب این که : خداوند متعال بین عالم ارواح و عالَم اجسام عالمی بنام عالم مثال و برزخ دارد . عالمی که بین این دو عالم است . نه مانند اجسام تنگ و تاریک و نه مانند ارواح وسیـع و روشـن است . زیرا عالـم ارواح عـاری از کدورت ماده و تنگی شکل و اندازه بوده و عالم اجسام در بنده ماده و شکل است و عالم مثال عاری از ماده ولی در بند صورت و اندازه است که خود مشتمل بر عالمهای زیادی است . و هر موجودی در عالم اجسام ، شکلهای مختلفی غیر از شکلی در عالم اجسام دارد در عالمهای مثال دارا می باشد . و هر موجودی در این عالم بعد از پیدایش در دو عالم بعد از پیدایش در دو عالم اول ، بگونه ای که مناسب با آن دو عالم است ، بوجود می آید . بلکه منشأ هر موجودی درعالم مثال از گنجینه های خداوند است که در سوره مبارکه حجر آیه 21 به آن اشاره شده است : « چیزی نیست مگر این که گنجینه های او نزد ماست . » و هر جسم یا حسیّی در این عالم مثال از عالم مثال و توسط فرشتگان خداوند بهره می گیرد .
روایات دال بر این است که مقدار ارزاق موجودات این عالم و اجلهای آنان ، در شب قدر بر زمین نازل می شود . و این مطلب برای خلیفۀ خداوند در این شب آشکار می گردد و هویدا شدن نزول این مطلب مهم ، توسط فرشتگان برای او ، دیدن شب قدر نامیده می شود . و لذت این آشکار شدن و دیدن نزول این مطلب مهم و فرود آمدن فرشتگان را فقط اهل آن درک می کنند و شاید ملکوت آسمانهاو زمین که ابراهیم خلیل آن را دید از همین قبیل باشد .
هر انسانی نصیب کاملی از این عالمها دارد که مخصوص به خود اوست ؛ ولی بیشتر مردم از عالمهای مثالی خود غافل بوده و از غفلت خود نیز غافــل هستند ، و همینطور نسبت به عالـَمهای روحانی خود ؛ مگر کسانی که خداوند با اعطای معرفتِ نفـس به آنان بر آنان منت گذاشته است . معرفت عالم مثال از راه معرفت نفس می باشد . زیرا روح حقیقت نفس است . بنابراین کسی که حجاب اده از روی روح و نفسش برداشته شود و نفسش برداشته شود و نفس خود را در عالم مثال مجرد از آن ببیند ، می تواند به راحتی ، به حقیقت روح خود که مجرد از شکل است ، نیز منتقل شود .
و این شناخت همان است که در این فرمایش پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم آمده است : « کسـی کـه خـود را شناخــت ، پروردگـار خـود را شناختــه اســت .» و وجه ارتباط شناخت نفـس با معرفـت پروردگار را نمی داند مگر کسی که به این شناخت رسیده باشد . برای برطرف کردن انکار و استبعاد درک شب قدر برای عالمین عابد ، و ایجاد شوق برای رسیدن به آن همین مقدار بیان کافی است .
در روایتی ، صد بار خواندن سوره دخان ، تا شب بیست و سوم ، برای شناخت این شب ، آمده است ؛ و در روایت دیگر آمده است که بجای آن می توان هزار بار سوره قدر را خواند . در اقبال روایتی آمده است کـه گر چه صحت آن ثابت نشده ولی بخاطر اهمیت زیاد آن و بامید صحت و ثبوت آن در واقع ، سزاوار است به آن عمل شود .
و آن روایتی است از ان عباس که می گوید : به رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم عرض کردم : « رسول خدا ! درود و سلام خدا بر تو . خوشا به حال کسی که شب قدر را ببیند ؛ فرمودند : ابن عباس ! آیا نمازی به تو یاد ندهم که در صورت به جـا آوردن در هـر شب ، بیست بار و بیشتر ، شـب قــدر راببینی . عرض کردم : بفرمایید – درود خدا بر تو - . فـرمـود : یک نماز چهار رکعتی بعد از نمازمغرب و قبل از نماز « وتر» بجا می آوری ؛ در هر رکعت یک بار فاتحة الکتاب و سه بار سوره جحد و سه بار سوره توحیدمی خوانی ؛ و بعد از سلام سیزده بار « اَستغفرالله » می گویی . بحق کسی که من را به پیامبری برانگیخت ، کسی که این نماز را بجا آورد و در آخر سیزده بار تسبیح بگوید و از خدا آمرزش بخواهد ، شب قدر را خواهد دید . و در روزقیامت شفاعت او در مورد هفتصد هزار نفر از امتم قبول می شود . و خداوند او و پدر و مادرش را می آمرزد . اگر خدا بخواهد . »
منظور از بیست بار دیدن شب قدر و بیشتر در این روایت به روشنی معلوم نیست و ممکن است منظور این باشد که پاداش او بهتر از لذت بیست بار دیدن شب قدر است ؛ مانند این روایت که ثواب یک تسبیح بهتر از ملک سلیمان است . که چنین چیزی هم بعید نیست . ولی این که بگوییم مراد این است که ثواب این نماز بالاتر از ثواب شب قدر و بیش از بیست برابرثواب عبادت شب قدر می باشد،بعید است چنانچه صاحب کتابی که سید (قدس سره ) این روایت را از آن نقل کرده اینطور فهمیده است .
از امور مهم در ماه مبارک رمضان شب قدر است . شبی که ازهزار ماه بهتر می باشد . روایتی داریم مبنی بر این که از هزار ماه جهاد بهتر ، و از سلطنت هزار ماه بهتر ، و عبـادت آن بهتر از عبــادت هزار مـاه می باشد . و خلاصهشب شریفی است که روزی بندگان، اجلهای آنان و سایر امور مردم از خوب وبد در آن مقدّر می گردد. شبی که قرآن در آن نازل شد . شبی که به نص قـرآن مبارک است .
در روایات اهل بیت علیهم السلام آمده است: « فرشتـگان در شـب قدر فرود آمده و در زمین پخش می شوند ، بر مجالس مؤمنین گذشته، بـر آنان سلام می کنند و برای دعاهای آنها « آمیــن » می گویند، تا آنگاه که سپیـده دم طلوع کند.» و« در این شب دعای کسی رد نمی شود مگر دعای عاق والدیـن، قطع کنندۀ رحم نزدیک،کسی که شراب بنوشد و کسی که دشمنی مؤمنی در دلش باشد .»
در«اقبال » از« کنزالمواقیت » از پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم روایت شده است که فرمودند : « موسی عرض کرد:خـدای من ! نزدیـک شدن به تـو را خواهـانـم ، فرمود : نزدیکی من از آن کسی است که شب قدر بیدار شود .عرض کرد : خدای من رحمت تو را می خواهم ، فرمود : رحمت من از آن کسی است که در شب قـدر به فقیرها رحـم کند ، عرض کرد : خدای من ! جواز عبـور از صـراط را خواهانم ، فرمود : آن برای کسـی است که در شب قـدر صدقه ایبدهد ، عرض کرد : خدای من ! از درختان بهشتی می خواهم ، فرمود: این مالکسی است که در شب قدر سبحان الله بگوید، عرض کرد :خدای من ! رضایت تو را می خواهم ؛ فرمود : رضایت من از آن کسی است که دو رکعت نماز در شب قدر بخواند .»
و از همین کتاب از پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم روایت شدهاست که فرمودند : درهای آسمانها در شب قدر باز می شود . بنابراین بنده ای در آن نماز نمی خواند ، مگر این که خداوند متعال در مقابل هر سجده ای درختی در بهشت برای او می نویسد که اگر سواره،صد سال در سایۀ آن حرکت کند به انتهای سایه اش نمی رسد ؛ و در مقابل هررکعت خانه ای از در و یاقوت و زبرجد و مروارید ، و در مقابل هر آیه ای تاجی از تاجهای بهشت ، و در مقابل هر« سبحان الله گفتن » پرنده ای از پرندگان بهشت ، و در مقابل هر نشستن درجه ای از درجات بهشت ، و در مقابل هر سلام دادن، لباسی از لباسهای بهشت برای او می نویسد. و آنگاه که سپیده صبح بدمد، خداوند از دختران پستان برآمدۀ مأنوس ، و کنیزان خوش اخلاق و خدمتکارانی جاویدان، و بهترین پرندگان، و بوهای خوش ، و نعمتهای خوب و تحفه وهدایا و خلعتها و کرامتها ، و آنچه نفس میل دارد و دیدگان از آن لذت می برد به او عنایت می فرماید ، و شما در آن جاوید هستید . » المراقبات-آیت الله حاج میرزا جواد ملکی تبریزی(ره)